۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

امروز


پنجره های سکوت چه غمگینند - و چه سردند آینه های اشک
در جستجوی سایه ها و در مرداب انتظار

بدون درد - تهی از ترس
و شاید کمی خشم

در گردش بیهوده زمین
در درازای شب، کوتاهی روز

مرگ را زندگی میکنیم ...
فردا را امروز

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

17 بهمن، روز همبستگی با کمیته گزارشگران حقوق بشر

در مقابل بعضی جنایت ها واقعاً سکوت کردن دشواره! شاید حتی تصورش هم برایم سخت بود صدور اتهام محاربه برای فعالین و گزارشگران وضعیت اسف بار حقوق بشر در جامعه رو به انفجارمان - حتی برای جمهوری اسلامی، با همه جنایات و سوابق تاریکش، آنهم در وضعیتی که اکثر مردم سر در گریبان فرو کرده و چشم میبندند بر جنایات روزمره حکومتی که به اسم دین در اطرافشان مشاهده میکنند و در پی لقمه نانی و حداقل موقعیتی، روز را به شب وصل میکنند.
اتهام محاربه با خداوند برای کسانی که دغدغه ای ندارند بجز حقوق بچه های بی سرپرست یا شاید زندانیانی که پناهی جز خدا و مکانی بجز بند ندارند!! برای زنانی که تن رنجورشان را میزبانی بجز کمربند شوهر لاابالی نیست و برای کسانی که متولد میشوند به دینی که به انتخابشان نیست و برای همه کسانی که بشر هستند ولی متاسفانه در سرزمینی متود شده اند که بشر را به صرف بشر بودن، احترام و ارزشی نیست! اگر دفاع از انسانیت محاربه با خداست، وای بر ما اگر انسان باشیم و بنده چنین خدایی!
شاید اگر گذشتن آب از سر را ملاکی برای پایان تلخ یک زندگی بدانیم، صدور حکم محاربه و اعدام برای فعالان حقوق بشر در یک جامعه را بتوان گذشتن آب از سر حکومتی دانست که انسانیت را فدای ادامه حیات ننگ آور و کوتاهش کرده.

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

دروغ، بی شرمی و دیگر هیچ

چند روز پیش متوجه شدم که حقوق یکی از آشنایان که معلم هستند در دو ماه منتهی به انتخابات به میزان قابل ملاحظه‌‌ای افزایش یافته است و بعد از انتخابات اصلاحیه‌ای بر حکم ایشان آمده و در حکم جدید حقوق ایشان به میزان قابل توجهی نسبت به حکم اولیه کاهش یافته است و البته اختلاف این دو مبلغ را نیز به عنوان بدهی از حقوق ماه اخیر ایشان کسر کرده‌اند. البته در روز‌های اخیر دولت فخیمه شرم و دروغ را به حدی رسانده که دیگر افشا شدن این قبیل اقدامات غیر قانونی در حین انتخابات توجه کسی را جلب نمی‌کند بجز کسانی که فریب این شعار‌های عوام‌گرایانه دکتر احمدی نژاد را خوردند و به ایشان رای دادند.
دیگر بزرگترین رقیب احمدی نژاد برای حیات سیاسی‌اش خود شخص اوست و وعده‌های عمل نشده‌اش و ویرانه اقتصادی که بزودی بر سرش و برسر تمام ملت فرود خواهد آمد. ویرانه‌ای که توام با نارضایتی مردم از وضعیت فعلی و کودتای انتخاباتی، آثار مخرب دو چندانی برای دولت به همراه خواهد داشت.
روزی نه چندان دور رئیس دولت کودتا پی خواهد برد که غرور شکسته شده ملت را نمی‌توان با ابزاری مانند چماق برگرداند و شکم مردم را نمی‌توان با فصل الخطاب سیر کرد.

۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

انتخابات

يكي از مشكلات ما ايرانيها اينه كه فكر ميكنيم قرار هستش با انتخابات همه چيز يك شبه درست بشه و به اصطلاح اوضاع گل و بلبل بشه و ما فقط كافيست كه هر چهار سال يكبار خودمون رو اذيت كنيم و هزينه خيلي سنگين خسته شدن و رفتن تا پاي صندوق راي رو متحمل بشيم! شايد همه ما بدونيم كه در ساختار فعلي حاكميت امكان تغيير گسترده از طريق نهادهاي انتخابي وجود نداره چون مطمئنن اگه اين امكان وجود داشت از دوران خاتمي به دوران احمدي نژاد نمي‌رسيديم و اصلاحات در دولت بعدي ادامه پيدا مي‌كرد.
نه دوستان، انتخاب يك رئيس جمهوري كه كمتر نهادهاي مدني رو سركوب كنه تنها باعث ميشه كه هزينه مشاركت اجتماعي و سياسي كمي (و فقط كمي - در حيطه اختيارات و سلايق دولت) پايين تر بياد و اون بينواهايي كه در طي اين بازه چهار ساله با پرداخت هزينه حداكثري، مطالبات حداقلي جامعه رو پي گيري مي‌كنن، كمتر دچار مشكل بشن و اين ره 100 ساله مثلاً 80 ساله طي بشه كه البته اين موضوع هم به اندازه خودش داراي اهميت هستش و اين حداقل كاري هستش كه بايد براي بهبود وضعيت جامعه انجام داد.
شايد در شرايط فعلي تنها راه حل ايجاد يك تغيير بنيادي، تقويت نهادهاي مدني و جلب مشاركت عمومي در فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و ارتقاء فرهنگ جامعه باشه كه يك فرايند بلند مدت و تدريجيه كه حتي با انتخاب مجدد رئيس جمهور فعلي هم اين روند متوقف نميشه ولي مسلماً با انتخاب شدن يك دولت به ظاهر اصلاح طلب (هر چقدر هم آبكي) اين روند تدريجي به احتمال زياد با هزينه و سنگ اندازيهاي كمتري مواجه خواهد شد.
شايد بهتر بشه در كنار اينهمه دميدن بر آتش نمايش انتخابات و بزرگ و كوچك كردن كانديداهايي كه شايد در عملكرد تفاوت اندكي داشته باشند، اندكي هم به فكر روزهاي پس از انتخابات و برنامه‌هاي بلند مدت‌تر باشيم و براي روزي تلاش كنيم كه راي مردم واقعاً بتونه در سرنوشتشون تاثير بگذاره.

۱۳۸۸ فروردین ۱۷, دوشنبه

اخراجي هاي 2

يكي از خبرهاي جالبي كه اين روزها ذهنم رو به خودش مشغول كرده، فروش ميلياردي فيلم اخراجي هاي 2 به كارگرداني مسعود ده نمكي هستش. به ياد روزهايي ميافتم كه اين برادر سركردگي گروه فشار رو بر عهده داشت و ياد مطالبي ميافتم كه سرتيتر يالثارات بود. ياد مردمي ميافتم كه روزگاري از جان و مالشان گذشتند تا ظالم را از تخت به پايين بكشند. همان مردمي كه امروز حاضرند براي لحظاتي تفريح و خنده، پول بي‌نوا رو به جيب كساني بريزند كه زماني نه چندان دور فرزندان و دانشجويان اين مملكت رو از طبقه دوم خوابگاه با رمز يا زهرا بر زمين مي‌كوفتند و در تجمعات با قمه و پنجه بوكس بر جان همين ملت مي‌افتادند. به ياد جلسات و سخنراني‌هايي مي افتم كه توسط همين برادر و دوستان هم رزمش بر هم مي‌خورد و با كتك خوردن مدعوين و برگزاركنندگان خاتمه مي يافت. به ياد ماجراي كتك خوردن وزراي دولت آقاي خاتمي مي‌افتم و به ياد ترور سعيد حجاريان و به ياد روزهايي كه چندان دور نيستند.

شايد همين هم جاي شكر دارد كه امثال ده نمكي امروز سرشان در جاي ديگري مشغول است و با استفاده از رانتي كه از همه آن جنايت‌ها كسب كرده‌اند، امروز خط قرمز‌ها رو به سادگي پشت سر مي‌گذارند و جاي بسي خوشحالي‌ست كه مدت‌هاست كه از آقاي ده نمكي به عنوان سركرده گروه فشار، خبري به گوشمان نخورده است و چند صباحي ست كه ايشون رو در جايگاه اهل فرهنگ و هنر مي‌بينيم ولي اين فروش ميلياردي رو ديگه هر چي به ذهنم فشار ميارم نمي‌تونم با هيچ منطقي توجيح كنيم و نتيجه‌اي نميتونم از اين موضوع بگيريم بجز اينكه تا رخ دادن تحول اساسي در جامعه هنوز راه درازي در پيش داريم و به اين زودي‌ها نبايد توقع معجزه‌اي (البته بجز از اين معجزه‌هاي هزاره سومي كه اخيراً مد شده) داشته باشيم.

۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه

اسباب کشی

امروز به خونه جدیدم تو بلاگراسباب کشی کردم. امیدوارم بتونم فضای خونه جدیدم رو گرم تر و صمیمی تر از خونه قبلیم بسازم